معرفی وبلاگ
فقط برای دل غم دیده اقا می نویسم
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 139607
تعداد نوشته ها : 72
تعداد نظرات : 21
Rss
طراح قالب
GraphistThem272
شنونده غيبت






بدان كه: آنكه غيبت را مى ‏شنود نيز حكم غيبت كننده را دارد، همچنان كه در احاديث وارد شده است.
(بحار الانوار، ج 75، باب الغيبة، ص 220)



و همچنان كه غيبت كنندگان، افساد دارند، غيبت ‏شنوندگان نيز چنين ‏اند، زيرا: آن ‏كسى كه در حضور او غيبت مسلمانى مى ‏شود يا به آن خوشحال نمى ‏شود و بدش هم‏ نمى ‏آيد و به اين جهتمنع نمى‏ كند.يا خوشحال مى‏شود ولى از راه ريا و تزهد تصديق‏ نمى‏ كند بلكه گاه است منع مى‏ كند اما قلباً طالب آن است كه منع او را نشنوند و بساباشد حيله‏ ها برانگيزد كه آن غيبت قطع نشود، مثل اينكه: اظهار تعجب كند يا بگويد كه: من چنين نمى‏ دانستم و او را نوع ديگر شناخته بودم، كه آن غيبت كننده بيشتر ميل در غيبت كند، و به اين سخنها او را به غيبت وا مى‏ دارد، و اينها همه در گناه و حكم با غيبت‏كننده شريك ‏اند.


خلاصه آنكه: گناه شنونده غيبت، مثل غيبت كننده است، مگر اينكه:

در مقام انكار برآيد و سخن آن شخص را قطع كند، يا از مجلس برخيزد، و اگر قدرت بر اينها نداشته ‏باشد در دل غضبناك گردد، و اگر به زبان گويد: ساكت ‏شو، اما در دل، مايل و طالب ‏باشد، اين از اهل نفاق است، پس بر اهل دين لازم است كه: چنانچه غيبت مسلمانى را بشنوند در مقام انكار برآيند و آن را رد كنند و الا مستوجب نكال مى ‏گردند.

حضرت رسول -صلى الله ‏عليه و آله و سلّم- فرمود كه: «هر كه مؤمنى را در نزد او ذليل كنند و او بتواند يارى او را بكند و نكند خدا در روز قيامت او را ذليل مى ‏سازد».
(بحار الانوار، ج 75، ص 226، در بيان ح 1)



و فرمود: «هر كه رد كند از غيبت، برادر خود را و آبروى او را محافظت كند، حق ‏است ‏بر خدا كه در روز قيامت آبروى او را نگاهدارد».

(بحار الانوار، ج 75، ص 226، در بيان ح 1)
وفرمود كه: «هيچ مردى نيست كه بدى برادر مسلم او در نزد او مذكور شود و او بتواند او را جانب دارى و حمايت كند -اگر چه به يك كلمه باشد- و نكند مگر اين كه ‏خداى -تعالى- او را در دنيا و آخرت ذليل مى ‏كند، و هر كه بدى برادر مسلمش را در نزد او ذكر كنند و او يارى او كند خدا يارى او كند در دنيا و آخرت‏».
(محجة البيضاء، ج 3، ص 393 و بحار الانوار، ج 75، ص 226 (با اندك تفاوتى) )
و فرمود: «هر كه حمايت كند آبروى مسلمانى را، خدا در روز قيامت ملكى را مى ‏فرستد كه او را حمايت كند».


و فرمود: «هر كه منت گذارد بر برادر خود در خصوص غيبتى از او كه در مجلسى‏ بشود و آن را رد كند، خداى -تعالى- هزار در از شر را در دنيا و آخرت از او دور مى ‏كند، و اگر بتواند و رد غيبت او را نكند گناه او هفتاد مقابل آن كسى است كه غيبت ‏كرده است‏».
(بحار الانوار، ج 75، ص 226، در بيان ح 1)


منبع: معراج السعادة، ملا احمد نراقى.

دسته ها :
پنج شنبه بیست و هشتم 9 1392 0:53
غيبت‏ به غير زبان





و مخفى نماند كه:
غيبت كردن منحصر به زبان نيست، بلكه: هر نوعى كه نقصى از غير را بفهماند غيبت است، خواه به قول باشد، يا فعل، يا اشاره، يا ايماء، يا رمز، يا نوشتن.

مروى است كه: «زنى بر عايشه وارد شد چون بيرون رفت عائشه با دست‏ خود اشاره ‏كرد كه: اين كوتاه است، حضرت فرمودكه: غيبت او را كردى‏».
(بحار الانوار، ج 75، ص 224، در بيان ح 1)



و فرقى نيست در حرمت غيبت، ميان كنايه و تصريح. بلكه بسا باشد كه:


كنايه بدتر باشد، و غيبت‏به كنايه، مثل اينكه گوئى:الحمد لله كه خدا ما را مبتلا نكرد به همنشينى‏ ظلمه، يا به حب رياست، يا سعى در تحصيل مال، يا بگويى: نعوذ بالله از بى‏ شرمى، يا خدا ما را محافظت كند از بى ‏شرمى، و غرض از اينها كنايه به شخصى باشد كه مرتكب اين ‏اعمال باشد. و بسا كه: چون خواهد كه غيبت كسى را كند از راه ريا و تشبه به صلحا، ابتدا مدح او را مى‏ كند و مذمت ‏خود را نيز مى‏ كند چنانچه مى‏ گويد: فلانشخص چه بسيار خوب شخصى بود و روزگار او را نيز مثل ما كرد و از دست‏ شيطانخلاصى نيافت.


و بعضى از غيبت كنندگان هستند كه: چون مى‏ خواهند غيبت مسلمانى را كنند از راه ‏نفاق، غم و اندوه خود را بر حال آن شخص اظهار مى‏ كنند و حال اينكه در دل خود، هيچ اندوهى ندارند، چنانكه مى‏ گويند: آه، چه قدر غصه خوردم دلم سوخت‏ به جهت‏ فلان شخص كه بى‏ آبرو شد، يا فلان عمل از او سرزد، يا به او اهانت رسيد، خدا امر او را به اصلاح آورد، و اين منافق اگر دوست او بودى و غم و اندوه او را خوردى پس اظهار نكردى و دعائى كه به او مى ‏كند در خلوت كردى، پس اظهار حزن و دعا از خباثت‏باطن ‏اوست، و شيطان لعين او را بازيچه خود قرار داده، بر او امر را مشتبه كرده و بر ريش او مى‏ خندد، و حسنات او را به باد مى ‏دهد، و او چنانپندارد كه: خوب مى‏ كند، و نمى‏ داند كه تيز بينان عالم دانش و بينش، از احوال و اوضاع برون او، احوال درونش را درك ‏مى ‏نمايند.

و بسيارند كه غيبت مسلمانى را مى ‏كنندو بعضى از حضار نمى ‏شنوند بلند مى‏ گويند سبحان الله! اما عجب نيست چنين چيزى تا او خوب متوجه شود و اين هرچه مى‏ خواهد بگويد.

منبع: معراج السعادة، ملا احمد نراقى.
دسته ها :
پنج شنبه بیست و هشتم 9 1392 0:49
معنى و حقيقت غيبت



بدان كه: حقيقت غيبت آن است كه: چيزى نسبت‏ بغيرى كه شيعه باشد ذكر كنى كه ‏اگر به گوش او برسد او را ناخوش آيد و به آن راضى نباشد.

خواه آن نقص، در بدن او باشد مثل اينكه بگويى: «فلانى كور، يا كر، يا گنگ، يا نيم مرده، يا كوتاه، يا بلند، يا سياه، يا زرد، يا احول، يا قطور»و امثال اينها است.
يا در نسب او باشد مثل اينكه بگويى: پسر فلان، فاسق، يا ظالم، يا حمال زاده، يا نانجيب و نحو اينها است.

يا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل اينكه بگويى:بد خلق، يا بخيل، يا متكبر، يا جبان، يا ريا كار، يا دروغگو، يا دزد، يا ظالم، يا پرگو، يا پرخور، يا بى ‏وقت ‏به خانه مردم‏ مى ‏رود، و نحو اينها است.

يا در چيزى باشد كه متعلق به او باشد از: لباس، يا خانه، يا مركب. چنانكه بگوئى:
جامه فلان كس چركين است، يا خانه او چون خانه يهودان است، يا عمامه او مثل گنبدى‏است، يا بقدر گردوئى است، يا كلاه او دراز است، يا مركب او «جلف‏» (لاغر)است. و امثال ‏اينها.و همچنين در ساير امورى كه منسوب به او باشد و به بدى ياد شود كه اگر آن را بشنود ناخوشش آيد.

همچنان كه حديث نبوى به آن دلالت مى ‏كند، فرمود: «آيا مى ‏دانيد كه غيبت چه چيزاست؟

عرض كردند: خدا و رسول او داناتر است. فرمود: آن است كه: ياد كنى برادرخود را به چيزى كه او را ناخوش آيد. شخصى عرض كرد كه: اگر آن صفت ‏با او باشد باز بد است؟ فرمود: اگر باشد غيبت است و الا بهتان است».
(بحار الانوار، ج 75، ص 222، در بيان ح 1)



«و نام مردى در خدمت آن حضرت برده شد، شخصى عرض كرد كه: چه عاجز است.حضرت فرمود: غيبت رفيق خود را كردى».
(احياء العلوم، ج 3، ص 125، مجمع الزوائد، ج 8، ص 94 و محجة البيضاء، ج 5، ص 256)



و روزى اسم زنى مذكور شد عايشه گفت: كوتاه قد است. جناب رسول -صلى الله ‏عليه و آله و سلّم- فرمود: «او را غيبت كردى».
(بحار الانوار، ج 75، ص 224، در بيان ح 1)




و زنى ديگر مذكور شد عايشه گفت: «آن دامن بلند است. حضرتفرمود: بيفكن از دهن خود، پس پاره گوشتى از دهن او افتاد». (جامع السعادات، ج 2، ص 294)
روزى يكى از اصحاب به ديگرى گفت: «فلان شخص بسيار خواب است. حضرت‏فرمود: گوشت‏ برادر خود را خوردى‏». (جامع السعادات، ج 2، ص 294 و محجة البيضاء، ج 5، ص 260)



و آنچه در بعضى از احاديث وارد شده كه: پيغمبر -صلى الله ‏عليه و آله و سلّم- يا بعضى ازائمه -عليهم السّلام-مذمت ‏بعضى از اشخاص معينه را فرموده‏اند، يا از براى بيان احكام‏ الهى بوده يا از طوايفى بوده ‏اند كه غيبت آنها مستثنى است، چنانچه مذكور خواهد شد.



منبع: معراج السعادة، ملا احمد نراقى.
دسته ها :
پنج شنبه بیست و هشتم 9 1392 0:48
 


جعفر، كنيه
او ابوعبدالله و مشهور به "جعفر طيار" پسرعموي پيغمبر و از شهداي بزرگ صدر
اسلام. پدرش ابي طالب و مادرش فاطمه بنت‌اسد و برادرش عقيل، طالب و
اميرالمومنين علي(عليه السلام) است.


به نقل از ايسنا، جعفر بن
ابيطالب 20 سال بعد از عام الفيل در مكه به دنيا آمد. آن زمان كه خشكسالي
مكه بود، جعفر به دليل معيشت سخت و تنگ پدرش، در خانه عمويش عباس بزرگ شد و
همچنان نزد او ماند تا در سال اول بعثت پيغمبر اسلام(صلي الله عليه واله)،
اندكي بعد از برادرش اميرالمومنين علي(عليه السلام) مسلمان شد و اسلام
آورد.

شايد يكي از سوالاتي كه در ذهن ما وجود داشته باشد وجه تسميه لقب "طيار" يا " ذوالجناحين" براي آن حضرت است.

در
تاريخ و اخبار و روايات ذكر شده است كه "طيار" لقب جعفربن ابي طالب پسر عم
پيغمبر اكرم (ص) و برادر ارشد اميرالمومنين علي(عليه السلام) امام اول
شيعيان است كه در سال هشتم هجري در جنگ موته واقع در شام پرچمدار مسلمين
بود او آن قدر جنگيد تا هر دو دستش به ضرب شمشير دشمنان از بدن جدا شد ولي
جعفر كه مردي شجاع و مؤمن بود با آنكه دو دست در بدن نداشت پرچم اسلام را
با دو بازوي بريده خويش بر سينه برافراشته داشت تا مسلمين روحيه خويش را
نبازند و وحشت زده نشوند. در اين حال بود كه در اثر ضربات دشمن از ميان دو
نيم شد و به گفته يعقوبي: «پس هر پستي براي رسول خدا (صلي الله عليه واله)
برافراشته شد و هر بلندي براي او پست گرديد تا شهادت گاه‌هاي آنها را ديد و
گفت: " اي جبرئيل، من زيد را پيش داشتم و خدا جعفر را براي خويشي تو پيش
داشت. رسول خدا (صلي الله عليه واله) با آگاه شدن از خبر شهادت جعفر بسيار
اندوهگين شد و گريست و فرمود كه خداوند به جاي دو دست، به وي دو بال داد كه
با آنها در بهشت، پرواز مي‌كند از همين رو جعفر به ذوالجناحين (داراي دو
بال) و طيار مشهور شد.

پيامبر براي دادن خبر شهادت جعفر و دلداري از
خانواده وي، نزد همسر او اسماء بنت عميس آمد، فرزندان جعفر را خواند و با
آنان مهرباني كرد و به اسماء تعزيت گفت و از خداوند خواست كه در ميان
فرزندان و ذريه جعفر، جانشين صالح و نيكي براي وي قرار دهد فاطمه زهرا
(سلام الله عليها) نيز كه جعفر پسرعموي وي بود بر او گريست. رسول خدا(صلي
الله عليه واله) فرمود كه بر مثل جعفر بايد كه گريه كنندگان بگريند، همچنين
سفارش كرد كه به آل جعفر رسيدگي شود؛ زيرا كه آنان سرگرم عزا هستند و به
فاطمه فرمود كه براي خانواده جعفر به مدت سه روز غذا تدارك بيند، بعدها
رسول خدا(صلي الله عليه واله)، خود به امور فرزندان جعفر رسيدگي مي‌كرد.

اما
درباره علت معروفيت نماز جعفر طيار گفته شده از آن لحاظ است كه وي بيشتر
اوقات شبانه روز خود را به نماز و دعا در پيشگاه پرودگار مي‌گذرانيد و
نمازهاي طولاني مي‌خواند به طوري كه كمتر كسي از اين بابت به پاي او مي
رسيده است.

فضائل و مناقب جعفربن ابيطالب

او
در عصر جاهليت به داشتن چهار خصلت، متمايز بود. پرهيز از شراب‌خواري،
دروغ، فحشاء، و بت پرستي. جعفر خطيبي توانا و مردي شجاع، سخاوتمند، بردبار و
متواضع و شخصيتي نافع داشت و داراي عقل و درايت و هوش زياد و اراده قوي
بود. اين سردار برجسته، آگاه به مسائل ديني و آشنا به فنون و اصول جنگ بود و
از سابقين در اسلام بود. درباره فضايل او رواياتي از پيامبر نقل شده كه
جعفر در رديف بهترين مردم و با پيامبر از يك طينت و سرشت و از نظر خلق و
خوي شبيه‌ترين افراد به پيغمبر بوده است.

رسول خدا(صلي الله عليه واله) چه لقبي به جعفر داد؟

پيغمبر،
او را از "ابوالمساكين" يعني پدر بينوايان دادند، زيرا او بسيار به فقرا و
مستمندان رسيدگي مي‌كرد و اموالش را ميان آنها تقسيم نمود. ارادت و
علاقه‌اش به برادر خود، علي بن ابيطالب هم بسيار زياد بود. او از پيامبر
روايت نقل كرده و پسرش عبدالله، ابوموسي اشعري، عبدالله بن مسعود، عايشه،
ام سلمه و ديگران هم از او نقل حديث كرده‌اند.

وفات شخصي كه به منزله عبا براي رسول خدا بود

بنا
بر قول مشهور، او در هنگام شهادت 41 سال داشت و در همان منطقه (موته) شهيد
شد و مزار او و ساير شهداي موته، در منطقه‌اي معروف به شهر مزار در اطراف
موته (شهري در استان كرك اردن) قرار دارد. همانطور كه گفته شد دو دست جعفر
در ركاب رسول خدا از تن بريده شد اما پرچم اسلام را در دهان خود و بر روي
سينه‌اش برافراشته نگاه داشت، همان رشادت و ايثاري كه ابالفضل العباس(عليه
السلام) در جوار امام حسين(عليه السلام) در صحراي كربلا داشتند و اين درس
را از عموي رشيد خود يعني حضرت جعفربن ابي طالب(عليه السلام) آموخته بودند.
ظاهرا قبر آنها قبلا مخفي بود ولي امروزه شناخته شده و امروز زيارتگاه
است. گفته مي‌شود كه "ظاهر بيترس اول" چهارمين سلطان مصر، مزار جعفر را
تجديد بنا كرد و اوقاف بسياري به آن اختصاص داد.

دسته ها :
چهارشنبه هجدهم 2 1392 8:56
 
 

يك كودك آواره سوري در دفاع از خواهرش، پرچم تركيه را به آتش كشيد و ارتش آزاد اين اقدام را محكوم كرد.
به گزارش جهان به نقل از العالم، "جودت. م" از آوارگان سوري كه از ترس انتقامجويي تركيه از اعلام نام كامل خودداري كرد، خبر داد كه يكي نيروهاي پليس تركيه كه مسئول حفظ امنيت ارودگاه منطقه الريحانه در مرزهاي سوريه و تركيه است، تلاش كرد با نزديك شدن به يكي از دختران آواره سوري، دامن او را لكه دار كند و پس از ناكام شدن، از الفاظي ركيك خطاب به آن دختر استفاده كرد.


بر پايه اين گزارش، برادر كوچك اين دختر در واكنش به اين تجاوز نيروهاي تركيه، اقدام به آتش زدن پرچم تركيه در خيابان منتهي به ميدان الشجره در ميدانگاه سراميك كرد.


"جودت " تاكيد كرد كه نيروهاي ضد شورش تركيه به سرعت اردوگاه الريحانه را محاصره كردند و از نيروهاي ارتش ياري خواستند تا به اردوگاه حمله كنند، خانواده كودك سوري از تحويل او به نيروهاي تركيه خودداري كردند و اين مساله به بروز درگيري ميان نيروهاي تركيه و شماري از آوارگان سوري منجر شد و با اقدام نيروهاي تركيه در آتش زدن يك خودروي سوري، اين درگيري گسترش يافت.


سرانجام نيروهاي تركيه، كودك را پس از كتك زدن مفصل ربودند و آوارگان سوري پس از تحمل ضرب و شتم شديد و منهدم شدن خودروهايشان، نتوانستند جلوي بازداشت كودك سوري را بگيرند.

دسته ها :
چهارشنبه هجدهم 2 1392 8:48

تظاهرات سراسري ملت ايران عليه هتك حرمت به مقدسات ديني روز جمعه 20 ارديبهشت‌ماه، پس از نماز جمعه انجام مي‌گيرد.

دفتر مركزي شورايهماهنگي تبليغات اسلامي ، در پي تخريب مقبره صحابي جليل‌القدر پيامبر اعظم (صلي‌ ا... عليه و آله و سلم) «جناب حجربن‌عدي» و اهانت به پيكر مطهر ايشان و نيز به آتش كشيده شدن آرامگاه «حضرت جعفر بن ابيطالب» (ملقب به جعفرطيار ) توسط سلفي هاي وهابي تندرو  و نقض حريم هوايي سوريه توسط رژيم اشغالگر قدس با صدور اطلاعيه فراخواني؛ ضمن محكوم كردن شديد اينگونه حوادث تلخ و غم‌انگيز ؛ روز جمعه  20  ارديبهشت‌ ماه  را روز تظاهرات عليه اين‌گونه اقدامات وقيحانه دشمنان اسلام و بشريت اعلام كرد .

 

دفتر مركزي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي با صدور اطلاعيه فراخواني، ضمن دعوت از عموم مسلمانان جهان اسلام، از  « امت بزرگ رسول‌الله »  مي‌خواهد تا در نماز جمعه اين هفته ، ضمن اعلام اعتراض و خشم مقدس خود عليه اين‌گونه اقدامات وقيحانه ، همپاي مسلمانان وآزادگان در بلاد اسلامي و ديگر نقاط جهان ، دست به تظاهرات و اعتراض بزنند.

 

اين شورا همچنين از ملت بزرگ و هميشه در صحنه ايران اسلامي نيز مي‌خواهد، تا ضمن حضور پرشور و با صلابت خود در تظاهرات روز جمعه اين هفته (20 ارديبهشت‌ماه) كه پس از اقامه نماز دشمن‌شكن جمعه در تهران و در بيش از 770 ميعادگاه نماز جمعه در سراسر كشور برگزار مي‌شود؛ همگام و هم‌صدا با ساير مسلمانان و آزادگان جهان ، عليه طرح‌هاي توطئه‌آميز، پليد و مزدورانه مثلث شوم استكبار جهاني؛ آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي در اهانت و تخريب اماكن مقدس و مراكز زيارتي ديني توسط سلفي‌هاي وهابي و حملات وحشيانه صهيونيست‌هاي جنايت‌پيشه به جبهه مقاومت اسلامي بخروشند و فرياد وحدت و اتحاد خود حول پرچم اسلام و شعار توحيدي «لااله‌الا‌الله ، محمد رسول‌الله»  را سردهند.

به نقل از رجانيوز

دسته ها :
چهارشنبه هجدهم 2 1392 8:38
ماجراي فارسي سخن گفتن امام هادي


روايت زيبايي از ديدار امام هادي عليه السلام با علي بن مهزيار اهوازي است كه طي آن، يك ساعت شني كه وي براي امام آورده به كار انداخته مي شود. در اين ديدار امام چند جمله فارسي مي فرمايد كه لطيف است.


به نقل از خبر آنلاين، روايت ياد شده در باره امام هادي عليه السلام و درخواست آن حضرت از علي بن مهزيار براي آوردن يك ساعت شني است. اين زمان علي بن مهزيار در اهواز مي زيسته و امام در سامرا در گوشه از قصر سلطنتي تحت كنترل و نظارت بوده است. راوي روايت ياد شده، ابراهيم بن مهزيار است كه در اين ديدار خود محضر امام را درك كرده است. نفر سوم در اين ديدار، مسرور غلام علي بن مهزيار بوده است. البته از روايت روشن است كه علي بن مهزيار نزد امام عزيز بوده و چند ساعت متوالي نزد آن حضرت مانده است.

روايت ياد شده در دو منبع كهن آمده است.



نخست بصائر الدرجات، ص 337 كه آن روايت را به صورت مفصل از همين ابراهيم بن مهزيار نقل كرده است. مجلسي روايت مزبور را در بحار: 50/131 آورده است.



دوم به صورت مختصر در مناقب ابن شهر آشوب: 4/332 (و از آنجا در بحار: ج 49، ص 89) كه از علي بن مهران نقل شده و كوتاه شده روايت قبلي است. طبعا علي بن مهران راوي اين حديث است و به احتمال نام راوي اصلي كه ابراهيم بن مهزيار است و خود در اين ملاقات حضور داشته، از آن افتاده است. به علاوه، قسمت آخر روايت در «مناقب» ابهام دارد.



اصل روايت:‌

حسن بن علي سرسوني از ابراهيم بن مهزيار روايت كرده است كه گفت: امام هادي عليه السلام نامه اي به علي بن مهزيار نوشت و از او خواست تا ابزاري كه ساعات را تعيين كند ـ اصطلاحا در اين روايت «مقدار» ـ براي ايشان تهيه كند. ما اين وسيله را تهيه كرده، در سال 228 براي ايشان برديم. وقتي به سياله رسيديم، ابن مهزيار نامه اي نوشته و خبر آمدن خود را به امام اطلاع داده، از ايشان اجازه گرفت تا نزد آن حضرت رفته و وقت ملاقات را تعيين كند. همين طور براي ابراهيم [بن مهزيار]‌ هم اجازه گرفت. امام اجازه دادند بعد از ظهر خدمت آن حضرت برسيم.


رسيدن ما در يك روز تابستاني بسيار گرم بود. مسرور غلام علي بن مهزيار هم همراه ما بود. وقتي به قصر نزديك شديم بلال، غلام امام، در انتظار بود. گفت: داخل شويد: وارد حجره شديم، در حالي كه دچار تشنگي شديدي بوديم. نشستيم. يكي از غلامان در حالي كه كوزه آب خنكي داشت، پيش آمد. از آن آب خورديم. امام علي بن مهزيار را خواست و تا بعد از عصر نزد آن حضرت بود. سپس مرا خواست. سلام كردم و اجازه خواستم دست امام را ببوسم. حضرت دستش را داد، من بوسيدم. امام مرا دعا كرد و نشستم، آنگاه برخاسته و خداحافظي كردم.

وقتي از در خانه بيرون آمدم، مرا صدا كردند و فرمودند: اي ابراهيم. عرض كردم: لبيك يا سيدي. فرمود: صبر كن. من همچنان ايستاده بودم، در حالي كه مسرور، غلام ما هم با من بود. امام دستور داد مقدار [يعني ساعت] را نصب كنند [بكار بيندازند]. حضرت آمد، تختي براي آن حضرت گذاشتند نشست. يك تخت هم براي علي بن مهزيار در سمت چپ امام گذاشتند كه روي آن نشست. من در كنار ساعت بودم. يك سنگ افتاد.

مسرور [به فارسي] گفت: «هشت». امام فرمود: ثمانيه؟ گفتيم: بلي اي سرور ما. آنگاه ما بيرون آمديم. امام به علي بن مهزيار فرمودند: فردا صبح مسرور را نزد من بفرست. ابن مهزيار او فرستاد. وقتي وارد شده بود، امام [به فارسي به وي]‌ فرموده بودند: «بار خدايا چون» ؟ مسرور گفته بود: «نيك يا سيدي».

در اين وقت [شخصي به نام] نصر [از آنجا] گذشت. امام [به فارسي] به مسرور فرمود: «در ببند» او در را بست. آنگاه عباي خود را روي من انداخت تا مرا از نصر پنهان كند و سپس آنچه مي خواست از من پرسيد. بعد از آن امام با علي بن مهزيار ديدار كرده و فرمود: همه اينها از ترس نصر [كه لابد يكي از مراقبان بوده] بود. علي بن مهزيار گفت: ترس من بيشتر از عمرو بن قرح است.


از اين روايت چند نكته روشن مي شود


1. نخست اين كه ساعت شني در اين موقع وجود داشته و اين كه امام از يكي از يارانش در اهواز خواسته است كه آن را براي ايشان بياورد، روشن مي شود كه اهواز دست كم يكي از مراكزي بوده كه با ساخت اين نوع ساعت آشنا بوده است.


2. نكته دوم اين است كه مردم اهواز و دست كم جماعت علي بن مهزيار كه اصل وي از هنديجان فارس بوده، به فارسي سخن مي گفته اند.



3. فارسي داني امام كه در اين روايت بسيار زيبا نقل شده است، به طوري كه وقتي مسرور ساعت «هشت» را مي گويد، امام تعبير «ثمانيه» را بكار مي برد. جمله بعدي فارسي گويي امام، احوال پرسي آن حضرت از مسرور است با عبارت: «بار خدايا چون»؟ مسرور پاسخ مي دهد «نيك يا سيدي».


سومين مورد فارسي گويي اين كه وقتي صبح فرداي آن روز باز مسرور خدمت امام مي آيد، حضرت به او مي فرمايد: در ببند. بدين ترتيب سه كلمه و جمله فارسي در عبارت بكار رفته است.

 

چهارشنبه دهم 8 1391 23:16


استاد مطهري مي فرمايد:

ما هميشه وقتي دعا مي كنيم به خدا مي گوييم: خدايا به ما بده،

هيچ وقت دعا نميكنيم: خدايا از ما بگير. درصورتي كه ما به اين دعا بيشتر احتياج داريم، بايد بگوييم: خدايا اين حبّ جاه و مال را از ما بگير، اين كينه ها، حسدها و عقده ها را از ما بگير، اين پرده ها را از جلوي چشم ما بردار.

اول آنچه را كه بايد از تو بگيرند آنها را بيرون بريز، آنگاه بگو: بده.


آن وقت است كه دعاي تو مستجاب مي شود.



(شهيد مطهري/آشنايي با قرآن/ج9/ص56)

دسته ها :
دوشنبه هشتم 8 1391 22:9

 

روز ميلاد عشق و شادي  بر عاشقان امام همام حضرت هادي(ع) مبارك

 

دسته ها :
دوشنبه هشتم 8 1391 21:54
دسته ها :
شنبه ششم 8 1391 22:39


بر پايه اين كنوانسيون كشورهاي عضو يونسكو، مي‌توانند آثار تاريخي، طبيعي و فرهنگي كشور خود را نامزد ثبت به‌عنوان ميراث جهاني كنند. حفاظت از اين آثار پس از ثبت در عين باقي ماندن در حيطه حاكميت كشور مربوطه، به عهده تمام كشورهاي عضو است. به گزارش شيعه آنلاين به نقل از فارس، علي‌رغم تبليغات متعدد براي جمع‌آوري امضاهاي اينترنتي به منظور ثبت جهاني قبرستان بقيع در يونسكو، يك مقام رسمي در ثبت ميراث فرهنگي اعلام كرد: ثبت جهاني آثار در يونسكو با اين روش غيرممكن است.
چند روزي است كه يك متن مشترك از طريق ايميل يا پيامك در بين مردم كشورمان در حال رد و بدل شدن است، پيامكي با اين عنوان كه «براي ثبت بقيع در يونسكو، به ثبت و تأييد 50000 نفر نياز است. شما هم مي توانيد براي شركت در اين طرح و كمك به ثبت اين مكان عظيم جهان تشيع همين الآن به آدرس اينترنتي dar-alhuda.net برويد و ثبت‌نام كنيد.»
اين متن اگر چه در نگاه نخست دل هر مسلمان عاشقي را به غليان مي اندازد تا هر چه سريع تر كمكي باشد براي ثبت آن در ميراث جهاني اما آيا يونسكو (سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد) با تأييد 50 هزار نفر از مردم عادي، هر اثر تاريخي را ثبت مي كند؟
اگر ثبت آثار در فهرست ميراث جهاني يونسكو به اين سهولت، قابل انجام است چرا يونسكو براي هر كشوري سهميه سالانه حداكثر 2 اثر را اعلام كرده است؟ و چرا براي ثبت هر اثر در يونسكو سال ها كارشناسان براي جمع آوري پرونده آن تلاش مي كنند و در اجلاس سالانه يونسكو براي ثبت اثر، چانه زني ها بالا مي گيرد؟

يونسكو ضابطه دارد/ از اين حركت متعجبم!
آتوسا مومني، مديركل دفتر ثبت آثار و حفظ و احياي ميراث فرهنگي كشور از مسئولاني است كه سال ها در تهيه و تنظيم پرونده هاي ثبت ملي و پرونده هاي ثبت جهاني در يونسكو مشاركت داشته است.
مومني درباره ارسال پيام هاي جمع آوري امضاهاي اينترنتي در جهت ثبت جهاني «بقيع» در يونسكو به خبرنگار فارس مي گويد: واقعاً از اين موضوع متعجب هستم چون ثبت آثار در يونسكو يك ضابطه كلي دارد.
وي ادامه مي دهد: هر كشوري آثار متعلق به خود را مي تواند براي ثبت جهاني به يونسكو معرفي كند كه نيازمند طي مراحل و مقدماتي است و اين گونه نيست كه ما پيشنهاد بدهيم يك اثر تاريخي در يك كشور ديگر، توسط يونسكو ثبت شود.
مردم نمي توانند اثري را در يونسكو ثبت كنند
مديركل دفتر ثبت آثار و حفظ و احياي ميراث فرهنگي كشور درباره اينكه آيا حمايت تعداد زيادي از مردم براي ثبت يك اثر تاريخي در يونسكو تأثيري دارد يا خير؟ اين گونه پاسخ مي دهد كه طبيعتاً خير.
مومني مي افزايد: مردم و سازمان هاي مردم نهاد شايد بتوانند كمك فكري يا پيشنهاد دهنده براي ثبت جهاني يك اثر به مسئولان كشورشان باشند اما هيچ گاه يك سازمان بين المللي تنها بر اساس پيشنهاد آنها اقدامي انجام نمي دهد.
هر اثري متعلق به يك كشور است/ خود آن كشور بايد اقدام كند
وي تأكيد مي كند كه در يونسكو هر اثري به نام يك كشوري ثبت مي شود و خود آن كشور بايد براي ثبت جهاني ميراث فرهنگي پا پيش بگذارد.
به گفته مومني ميراث فرهنگي در كشورهاي مختلف، متولي گوناگوني دارد اما مهم اين است كه يونسكو پرونده هاي ثبت جهاني آثار را از همان متولي آن كشور مي پذيرد.

بقيع؛ ميراث اسلامي مشترك
مديركل دفتر ثبت آثار و حفظ و احياي ميراث فرهنگي كشور درباره اينكه به هر حال قبرستان بقيع متعلق به تمام مسلمانان جهان است و ثبت جهاني آن خواسته تمام مسلمانان است، مي گويد: شايد بتوان قبرستان بقيع را تحت عنوان پرونده مشترك كشورهاي اسلامي در يونسكو مطرح و به ثبت رساند اما اين موضوع هم نيازمند آن است كه كشوري كه اين ميراث فرهنگي در آن وجود دارد ابتدا اقدام كند و سپس ساير كشورها به آن اضافه شوند.

ميراث جهاني يونسكو چيست؟
اما ميراث جهاني يونسكو يا World Heritage Sites چيست؟ نام عهدنامه‌اي بين‌المللي است كه در تاريخ 16 نوامبر 1972 ميلادي به تصويب كنفرانس عمومي يونسكو رسيده است و موضوع آن حفظ آثار تاريخي، طبيعي و فرهنگي بشر است كه اهميت جهاني دارند و متعلق به تمام انسان‌هاي زمين، فارغ از نژاد، مذهب و مليت خاص است.
بر پايه اين كنوانسيون كشورهاي عضو يونسكو، مي‌توانند آثار تاريخي، طبيعي و فرهنگي كشور خود را نامزد ثبت به‌عنوان ميراث جهاني كنند. حفاظت از اين آثار پس از ثبت در عين باقي ماندن در حيطه حاكميت كشور مربوطه، به عهده تمام كشورهاي عضو است.

بقيع باز هم در غربت

قبرستان بقيع كه حتي در زمان پيامبر اكرم (ص) نيز زيارتگاه بوده است سال هاست كه در گير و دار حيله هاي متعدد وهابيون سعودي اسير شده است.
به طوري كه نخستين تخريب قبور مطهر ائمه‌ بقيع به دست وهابيون سعودي در سال 1220 هجري يعني زمان سقوط دولت اول سعودي‌‌ها توسط حكومت عثماني روي‌ داد، پس از اين واقعه‌ تاريخي - اسلامي با سرمايه‌گذاري مسلمانان شيعه و به‌ كاربردن امكانات ويژه‌اي، مرقدهاي تخريب‌ شده به زيباترين شكل بازسازي‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقيع به يكي از زيباترين مرقدهاي زيارتي و در واقع مكاني زيارتي - سياحتي براي مسلمانان تبديل‌ شد.
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مكه، وهابيون به سركردگي عبدالعزيز بن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال و مأموران عثماني را بيرون كردند و براي دومين بار به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور چون قبر ابراهيم فرزند پيامبر اكرم (ص)، قبور همسران آن حضرت، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس(ع)، قبر عبدالله پدر پيامبر، اسماعيل فرزند امام صادق(ع) و بسياري قبور ديگر پرداختند.
با اين تفاسير، واضح و مبرهن است كه با جمع آوري امضاهاي اينترنتي، گامي براي ثبت جهاني قبرستان بقيع در بونسكو برداشته نمي شود اما اينكه در راستاي چه اهدافي چنين پيام هايي از سمت يك سايت غيررسمي و بي هويتي در حال انتشار است هنوز مشخص نيست.
از سوي ديگر، پيگيري رسمي ثبت جهاني بقيع در يونسكو توسط عربستان نيز در شرايط فعلي اين كشور كه هنوز وهابيون بر آن سلطه دارند بعيد به نظر مي رسد.

دسته ها :
شنبه ششم 8 1391 22:26
X